|
«هر نظامی افرادی را در آبنمک میخوابند تا در شرایط لازم از آنها استفاده کند. فکر میکنم من هم یکی از آن افراد هستم که در آب نمک خوابیدهام.» این سخنان محمدرضا عارف است، حدود یک سال پیش از برگزاری انتخابات دهم ریاستجمهوری در خرداد ۱۳۸۸. عارف در آن میدان و در آن دوران، در حالی خود را نیروی «در آبنمک خوابانده شده» از جانب نظام میدانست که به عنوان نخستین چهره در اردوگاه اصلاحطلبان دوم خردادی، جهت شرکت در انتخابات خرداد ۱۳۸۸ اعلام نامزدی کرده بود، آن هم یک سال پیش از برگزاری آن انتخابات جنجالی. اما سال ۱۳۸۷ به پایان نرسیده بود که مشخص شد هیچکدام از افراد و گروههای برجسته در اردوگاه اصلاحطلبان دوم خردادی، نامزدی عارف در آن انتخابات را جدی نگرفتهاند. عدهای از متن و بطن همان اردوگاه، تنها به طرح این واکنش نسبت به نامزدی عارف پرداختند که «او تصمیم شخصی گرفته، نه تصمیم تشکیلاتی.» در آستانهی برگزاری همان انتخابات، عارف که بدون استقبال وارد عرصهی نامزدی در انتخابات شده بود، بدون بدرقه نیز از عرصهی رقابت در همان انتخابات کنار رفت. و این در حالی بود که او، در همان دوران، رسماً محمود احمدینژاد را به مناظره دعوت کرده بود. اما عارف حتی از جانب محمود احمدینژاد نیز جدی گرفته نشد، و رئیسجمهوری که انصار و مهاجر را به مناظره فرامیخواند، درخواست مناظره از جانب عارف را بیپاسخ گذاشت. این نوع جدی گرفته نشدنها اما معنا و مبنای مهمی در کارنامهی سیاسی محمدرضا عارف داشت. عارف اگرچه خود معترف بود که «توسط نظام برای شرایط لازم در آبنمک خوابانده شده است»، اما به این نکته اشاره نکرده بود که اصولاً و اساساً از جانب نظام، برای مقامات و مناصب «غیرجدی» در آبنمک خوابانده شده است. از ابتدای دههی۶۰، مقطع کوتاه مسئولیت او در دوران بازگشایی دانشگاه پس از «انقلاب فرهنگی»، در ادامه حذف زودهنگام او از لیست نامزدهای وزارت پست و تلگراف در سال ۱۳۶۳ و عدم پذیرش او به عنوان وزیر فرهنگ و آموزش عالی، تنها نقاط برجستهی حضور عارف در عرصهی سیاست در دههی ۶۰ بود. اما پس از حذف وزرای «خط امامی» در دولت دوم هاشمی رفسنجانی، آنجا و آنگاه که هاشمی رفسنجانی در عرصهی مدیریت دانشگاه، وزارت فرهنگ و آموزش عالی را از یک نیروی چپگرا به نام مصطفی معین، به نیرویی در منتهیالیه جریان راست به نام محمدرضا هاشمی گلپایگانی سپرد، مسیر برای مطرح شدن دوباره محمدرضا عارف در عرصهی سیاست فراخ و هموار شد. عارف در این دوران بود که از جانب دولت هاشمی رفسنجانی به مقام ریاست دانشگاه تهران رسید. دانشگاهی که از سالها قبل، اساتید و دانشجویان منتقد حکومت و دولت، با دریافت حکم اخراج از آن خارج شده بودند. بنابراین، محمدرضا عارف در اوج راستگرایی در تاریخ نظام جمهوری اسلامی به نخستین مقام و منصب سیاسی دست پیدا کرد. در ترسیم مختصات آن دوران، ناظر به عرصهی دانش و فرهنگ در ایران، همین بس که عارف حکم ریاست بر دانشگاه تهران را ۱۷ روز پس از قتل علیاکبر سعیدی سیرجانی دریافت کرد. اما آیا عارف در اعتراض به قتل امثال سعیدی سیرجانی قدم و قلمی در مسیر اعتراض پیش نهاده بود؟ هرگز! اما چرا؟ پاسخ عارف این بود «خیلی جاها نزدن حرف، بهتر از حرف زده است. بلاخره برخی حرفها اگر به صلاح نظام نیست نباید گفته شود. مسائل درون خانواده را حق نداریم بیرون مطرح کنیم. هیچ عاقلی این کار را نمیکند. پس بهترین کار سکوت است؛ سکوت برای انسجام، حفظ وحدت و رسیدن به آرمانها. سکوت من هم به همین دلیل است.» اما در ادامه، پس از اعلام نتایج انتخابات هفتم ریاستجمهوری، گمان میرفت که عارف در جایگاه نیروی منصوب از جانب دولت راستگرایان، راهی به دولتِ چپگرای محمد خاتمی نداشته باشد. اما در عمل چنین نشد و عارف به عنوان وزیر پست و تلگراف و تلفن، راهی دولت خاتمی شد. در دور نخست دولت خاتمی، در مواجهه با مناقشات و مخاصمات بی سابقهای که در تاریخ نظام جمهوری اسلامی رقم خورد، از دیوارهای پاستور صدا شنیده شد اما از محمدرضا عارف صدایی به اعتراض شنیده نشد. ۴ سال بعد، در دور دوم دولت خاتمی، بحث تغییر معاون اول رئیسجمهور به یکی از مباحث مهم در عرصهی سیاست بدل شد. وداع حسن حبیبی با دوران معاون اولی، قطعی به نظر میرسید اما بحث درباره تعیین خلف او بحثی مناقشه برانگیز بود. در این میدان و در این دوران، معاون اولِ مطلوب خاتمی کسی نبود جز محمدعلی نجفی. در سوی دیگر میدان، پیشنهاد اکبر هاشمی رفسنجانی برای این مقام، حسن روحانی بود. «جبههی مشارکت» نیز رحمان دادمان را نیروی مطلوب خود برای این مقام میدانست. اما سرانجام، خاتمی به این تصمیم رسید که با انتصاب محمدرضا عارف، باعث کاهش مناقشات میان دولت و هستهی مرکزی نظام شود. محمدرضا عارف در مقام معاون اول رئیسجمهور، باز هم از سال ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۴ با وقایع مهمی در عرصهی سیاست مواجه شد، اما در این دوران و در این مقام نیز، بر اساس همان اعتقاد سابق عمل کرد؛ «بهترین کار سکوت است.» اما در اینجا، این پرسش مهم، بیپاسخ مانده بود که چرا محمدرضا عارف از جانب نظام، هم در دولت راست گرایان به کار گرفته میشد و هم در دولت چپگرایان؟ عارف خود بیش و پیش از هرکس از اهمیت این پرسش آگاه است. او سالها قبل در مواجهه با این پرسش، چنین گفت «هر وقت چپها حاکم هستند، به من میگویند تو راستی هستی، هر وقت راستها حاکم می شوند به من میگویند تو چپی هستی. من یک خط مستقیم دارم…» اما معنا و مبنای این «خط مستقیم» آیا چیزی جز همان ماجرای «در آبنمکِ نظام خوابیدن» است؟ پاسخ را باید از عارف شنید، در مواجهه با این پرسش که آیا در اردوگاهِ «خودیها هستی؟» عارف به آشکارترین شکل ممکن اعلام کرده بود «قطعاً همه ما ]اصلاحطلبان دوم خردادی[ را در دایرهی خودیها میدانند… دوستان ما در دایرهی خودیها هستند.» اما آیا حقیقتاً چنین بود، و عارف نیز برای هستهی مرکزی نظام، شخصای در جایگاه دیگر اصلاحطلبان دوم خردادی است؟ پاسخ را در چندین مقطع تاریخی میتوان مشاهده کرد، از جمله در انتخابات هشتم ریاستجمهوری. در آن دور از انتخابات، بسیاری از چهرههای شاخص اردوگاه اصلاحطلبی دوم خردادی، نتوانستند از غربال نظارت استصوابی شورای نگهبان عبور کنند. اما محمدرضا عارف از جانب شورای نگهبان ردصلاحیت نشد. با این همه، او در آستانهی برگزاری همان انتخابات، اعلام کنارهگیری کرد. اما چرا؟ پاسخ عارف این است که به علت اعتراض به ردصلاحیت اصلاحطلبان کنارهگیری کردم. اما هرگز چنین نبود. عارف در آن دور از انتخابات، به خوبی میدانست به همان نسبت که لیست «یاران خاتمی» توانایی راهیابی به مجلس نخواهد داشت، خود نیز رنگ پیروزی در آن انتخابات را نخواهد دید، بنابراین در راستای پیشگیری از یک شکست سنگین، از نامزدی در آن انتخابات کنار رفت. عارف در حالی که در صور این مدعا دمیده بود که «در اعتراض به رد صلاحیتها انصراف دادم»، اما سالها بعد آشکارا اعلام کرد «اگر وارد یک بازی شوم که ببینم بازنده هستم، حتما کنار میکشم. خودم را نمیخواهم بسوزانم. این دور نشد، دور بعد.» در اینجا، مشخص نیست عارف که خود را نیروی «در آبنمک خوابانده شده از جانب نظام» میداند، چرا باید در سه انتخابات، اعلام نامزدی کند و در آستانهی برگزاری انتخابات اعلام کنارهگیری کند. پاسخ در بهترین حالت چیزی جز این نیست که عارف میداند از جانب نظام در آبنمک خوابنده شده، اما در عین حال، نمیداند در چه موقعیتی توسط نظام از آبنمک خارج خواهد شد. بر همین اساس، حضرتاش سه دوره اعلام نامزدی در انتخابات کرده و چون دریافته که پیروزی او در انتخابات مورد تأیید نظام نیست، با اعلام انصراف، دوباره در تشت آبنمکِ نظام، خوابیده است. علاوه بر نامزدی در انتخابات دهم ریاستجمهوری و انتخابات هشتم مجلس، محمدرضا عارف در انتخابات یازدهم ریاستجمهوری نیز اعلام نامزدی کرد اما باز هم از جانب اصلاحطلبان دوم خردادی به هیچوجه جدی گرفته نشد، و بر همین اساس، آنجا و آنگاه که در حضور او، اصلاحطلبان دوم خردادی از نامزدی حسن روحانی اعلام حمایت کردند، این محمدرضا عارف بود که در راستای همان مدعا که « خودم را نمیخواهم بسوزانم»، اعلام انصراف کرد از شرکت در انتخابات. این نوع اعلام انصراف از جانب عارف، از هر نوع «سوختن» بر اساس شکست در انتخابات، ویران کنندهتر بود. عارف به عنوان معاون اول خاتمی، در نخستین انتخابات پس از خرداد ۱۳۸۸ توانسته بود از غربال نظارت استصوابی شورای نگهبان به سلامت عبور کند. و این پاداش سکوت عارف در عرصهی حمایت از «جنبش سبز» بود. اما اصلاحطلبان دوم خردادی، در انتخابات یازدهم ریاستجمهوری، حاضر به حمایت از معاون اول دولت خاتمی که با بیرق «اصلاحطلبی» وارد انتخابات شده بود، نشدند. اصلاحطلبان دوم خردادی، حسن روحانی از منتهیالیه جناح راست را بر محمدرضا عارف ترجیح دادند. اما چرا؟ عارف بهتر از هرکس باید میدانست که در آن انتخابات نامزد در آبنمک خوابانده شدهی نظام، کسی جز حسن روحانی نبود. سه سال بعد، محمدرضا عارف در انتخابات دهم مجلس، در «لیست امید» قرار گرفت و به مجلس راه یافت. اما طی ۴ سال، از دیوارهای بهارستان فریاد اعتراض به وضع نامطلوب موجود شنیده شد، اما از عارف نه. عملکرد عارف در مجلس دهم، با انتقادات شدیدی حتی از جانب اکابر و اعاظم اردوگاه اصلاحطلبان دوم خردادی مواجه شد. اما عارف چه در جایگاه نماینده مجلس، چه در جایگاه نامزد ریاستجمهوری، خود را «مقلد مقام معظم رهبری» معرفی میکرد، و براین باور بود که «من خدمت مقام معظم رهبری ارادت دارم… قطعاً اگر ایشان احساس کنند با من مخالف هستند، نمیآیم…» عارف حتی در سال ۱۳۸۷ رسماً در مقام انتقاد علیه دولت محمود احمدینژاد، چنین گفت «…دولت با رهبری هماهنگ باشد. مشورت باید بکنیم. مگر دولت آقای خاتمی جز این کار میکرد؟» اصلاحطلبان دوم خردادی، در انتخابات سیزدهم و چهاردهم ریاستجمهوری نیز محمدرضا عارف را به عنوان نامزد انتخابات راهی این عرصه نکردند. آنها نیز با رصد کارنامهی حدود ۳۰ سالهی عارف به این درک و دریافت رسیده بودند که او نیروی در آبنمک خوابانده شدهی نظام برای مقام ریاستجمهوری نیست. بر همین اساس، هم عارف و هم ایشان، باید در انتظار میماندند تا زمانی که هستهی مرکزی نظام تصمیم به خروج عارف از آبنمک بگیرد. این تصمیم در دولت مسعود پزشکیان از جانب هستهی مرکزی نظام گرفته شد و عارف با خروج از آبنمکِ نظام، بر مسند معاون اولی مسعود پزشکیان نشست. … نظام جمهوری اسلامی، طی ۳۵ سال اخیر، در دوران رهبری آیتالله خامنهای، در متن و بطن خود سه نوع نیروی سیاسی پرورش داده است. گروه نخست، نیروهایی هستند که در مقام انتقاد و اعتراض به دولت های وقت قرار دارند، و تلاش میکنند تا بر اساس این نوع انتقادات، بدل به یک بخش از دوگانههای مطلوب نظام در راستای مدیریت عرصهی سیاست شوند. گروه دوم، نیروهایی هستند که چه در مقطع حضور رسمی در عرصهی حکومت، و چه در مقطعِ قرار گرفتن در خارج از حکومت، انتقاداتی نسبت به مبانی نظام مطرح میکنند در راستای افزایش سهمخواهی بر سفرهی قدرت در عرصهی سیاست. و گروه سوم، نیروهایی هستند که نه در مقطع حضور رسمی در حکومت، نه در مقطع خروج از مناصب رسمی حکومتی، هیچ کنش و واکنش و انتقادی به دولتها و به مبانی نظام مطرح نمیکنند و آشکارا خود را نیروی در آبنمک خوابانده شده از جانب هستهی مرکزی نظام میدانند. محمدرضا عارف، یکی از اکابر و اعاظم گروه سوم است. و چون چنین است، مطلوبترین و مرغوبترین نیروی نظام برای جلوس بر مسند معاون اولی دولت پزشکیان است. دولتای که از صدر تا ذیل آن، بر اساس اعتراف آشکار رئیسجمهور، به فرمان و فرمودهی رهبر انقلاب از آبنمک خارج شدهاند. در چنین شرایطی، حضراتِ خارج شده به فرمان و فتوا از آبنمک، آیا توان و امکانِ ذرهای شور کردنِ آبِ نظام را خواهند داشت؟ اهمیت پاسخِ این پرسش آن خواهد بود که اهل خبرت و عبرت، حداقل در ۴ سال آتی، هر نوع گفتار و کردارِ امثال محمدرضا عارف را جدی نخواهند گرفت. در این میان، بگذار حضرتاش که روزگاری سرسلسلهی سپاه تبدیل دانشگاه به «اوین» بود، امروز در صور تبدیل «اوین» به دانشگاه بدمد. اهل عبرت و خبرت تنها پوزخندی در بساط محمدرضا عارف نهاده و میگویند «چه بانمک!»
|









دیدگاهتان را بنویسید