دولت پزشکیان و «سیاست رهبر انقلاب» در مواجهه با دولت ترامپاگر آنها؛ ما هم…
|
رهبر انقلاب، در نخستین مواجهه با دولت دوم دونالد ترامپ، درباره «مذاکراه» با این دولت اعلام کرد «مذاکره با چنین دولتی غیرعاقلانه، غیرهوشمندانه و غیرشرافتمندانه است و با آن نباید مذاکره کرد.» آیتالله خامنهای در بخش دیگری از سخنان خود، آشکارا بر این نکته تاکید کرد که «برخی وانمود میکنند اگر پشت میز مذاکره بنشینیم فلان مشکل حل میشود اما واقعیتی که باید درست بفهمیم این است که مذاکره با آمریکا هیچ تأثیری در رفع مشکلات کشور ندارد.» این سخنان رهبر انقلاب، در راستای اجرا و انجام در عرصهی سیاست، بر اساس اصل ۱۱۰ قانون اساسی، دارای پشتوانهی قانونی است. به دیگر بیان، دولت جمهوری اسلامی، بر اساس همان اصل از قانون اساسی، به صورت قانونی موظف به اجرای «سیاستهای کلی نظام» خواهد بود که از جانب رهبر انقلاب تعیین شده است. در چنین شرایطی، عدهای به طرح اینگونه مدعیات میپردازند که سخنان اخیر آیتالله خامنهای، به مثابه شلیک تیر خلاص به وعدههای انتخاباتی مسعود پزشکیان و دولت اصلاحطلبان دوم خردادی است. اما آیا واقعا چنین است؟ … سخنان آیتالله خامنهای درباره عدم «مذاکره» با امریکا، سه روز پس از اعلام دستورِ ترامپ مبنی بر «فشار حداکثری» علیه جمهوری اسلامی ایران، مطرح شد. در دستور مذکور، جمهوری اسلامی ایران به عنوان «بزرگترین حامی دولتی تروریسم در جهان» معرفی شده است. علیرغم این مورد، رئیسجمهور امریکا، پس از ابلاغ این دستور، برای دیدار با رئیسجمهور ایران اعلام آمادهگی کرد. دونالد ترامپ هدف از آن دستور، و آن دیدار را در این پیام خلاصه کرد که «ایران تحت هیچ شرایطی نباید به سلاح هستهای دست یابد.» در سوی دیگر ماجرا، سخنگوی دولت ایران، در واکنش به این نوع اقدامات ترامپ، اعلام کرد «رئیسجمهور امریکا خیالش راحت باشد زیرا ما در این زمینه ]عدم دستیابی به سلاح هستهای[ فتوا دادیم و در این راهبرد بحثی نداریم.» علاوه بر این واکنش محمدرضا عارف، علی مطهری نیز با تشبیه دعوت ترامپ از پزشکیان برای دیدار و مذاکره، به دعوت «کوفیان» از حسین بن علی، اعلام کرد «به نظر من حالا که آقای ترامپ به صراحت از آقای پزشکیان دعوت به ملاقات کرده است ایشان این دعوت را بپذیرد تا در مقابل مردم خودمان و آیندگان اتمام حجت کرده باشد.» اما دو روز پس از ابلاغ دستور مذکور از جانب ترامپ، رئیسجمهور ایران در نخستین واکنش به این اقدام، اعلام کرد «ما به دنبال سلاح هستهای نیستیم. این را رهبر عزیز انقلاب ما از نظر اعتقادی فتوا دادهاند… راستیآزمایی این موضوع مشکل نیست. هر وقت که خواستهاند آمده و بررسی کردهاند. صدبار دیگر هم بیایند و بررسی کنند». مسعود پزشکیان در این سخنان، به محتوای دستور «فشار حداکثری» ترامپ هیچ اشارهای نکرد. علت این امر نیز چیزی جز این نبود که رئیسجمهور ایران میدانست با برجستهسازی این موضوع که دولت امریکا، جمهوری اسلامی ایران را «بزرگترین حامی دولتی تروریسم در جهان» معرفی کرده، نمیتوان به راحتی راهی به سوی «مذاکره» با دولت امریکا گشود. بر این اساس، مسعود پزشکیان هیچگونه اظهارنظری نکرد درباره اعلام تمایل و آمادهگی برای «مذاکره» با دولت امریکا. در چنین شرایطی، این پرسش مطرح شد که چرا رئیسجمهور، بر وعدههای خود در موسم تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری درباره «مذاکره» با امریکا، تاکیدی دوباره نکرد؟ مگر نه هماو بود که در همان موسم، بارها بر این نکته تاکید کرد که مسیر رفع مشکلات کشور از وادی مذاکره با کشورهایی چون امریکا میگذرد؟ پاسخ به این پرسشها را باید در بخشهایی از سخنان مسعود پزشکیان در همان موسم تبلیغات انتخابات جست؛ همان بخشهایی که اصلاحطلبان دوم خردادی، در همان میدان و در همان دوران، کوشیدند در میان نعرههای محمدجواد ظریف و توئییتهای فکاهیِ محمدجواد آذری جهرمی پنهان بماند. اما کدام بخشها از سخنان پزشکیان؟ مسعود پزشکیان در موسم تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری، در مناظرههای تلویزیونی، بر سبیل صراحت اعلام کرد «از روز اول وقتی که آمدم ثبت نام کردم گفتم که بنده آن چیزی که پیگیری خواهم کرد سیاستهای کلی مقام معظم رهبری است.» علاوه بر این مورد، پزشکیان در همان مناظرهها به نوعی دیگر بر اعتقاد و التزام مطلق به «سیاستهای کلی نظام که از جانب رهبر انقلاب تعیین شده»، تاکید کرد بود. «من معتقدم اگر سیاستهای کلی که مقام معظم رهبری که سیاستهای نظام است اگر قدرت مدیریت داشتیم و توان اجرایی داشتیم و کارشناسان مان را احترام میگذاشتیم و پرونده برای شان درست نمیکردیم و حذف شان نمیکردیم و برخورد ناشایست با اینها نمیکردیم، ما مردم ایران، شایستگان و نخبگان قادر هستند که ما را به جایی برسانند که در سیاستهای کلی دیده شده است.» اشارهی مسعود پزشکیان به «سیاستهای کلی نظام»، ناظر به مجموعهای از سیاستهایی است که رهبر انقلاب در راستای اصل ۱۱۰ قانون اساسی، ضمن مشورت با منصوبان خود در مجمع تشخیص مصلحت نظام، تعیین کرده است. در بخشی از همین «سیاستهای کلی»، چنین آمده است: تعامل سازنده و مؤثر با جهان براساس اصول عزت، حکمت و مصلحت. تعمیق روحیه دشمنشناسی و شناخت ترفندها و توطئههای دشمنان علیه انقلاب اسلامی و منافع ملی، ترویج روحیه ظلمستیزی و مخالفت با سلطهگری استکبار جهانی. در همان میدان و در همان دورانی که مسعود پزشکیان آشکارا خود را فقط و تنها فقط به عنوان مجری «سیاستهای کلی مقام معظم رهبری»، به مردم ایران معرفی میکرد، اکابر و اعاظم اصلاحطلبان دوم خردادی، به طرح این مدعا میپرداختند که «اینگونه سخنان پزشکیان، فقط در راستای عدم تقابل و ستیز با هستهی مرکزی نظام است.» به دیگر بیان، حضرات در میدان حمایت از پزشکیان، در صور این مدعا میدمیدند که «پزشکیان در موسم انتخابات چنین میگوید، اما پس از پیروزی در انتخابات، به نوعی دیگر عمل خواهد کرد.» اما نگارندهی این سطور، در همان میدان و در همان دوران، بارها اعلام کرد که در عرصهی توازن قوا در عرصهی سیاست در نظام جمهوری اسلامی، اصلاحطلبان دوم خردادی، هرگز از این میزان توان و امکان برخوردار نیستند که گامی در جهت خلافِ خواستههای رهبر انقلاب بردارند. از دیگر سو، بر اساس قوانین رسمی در همین نظام سیاسی، و با توجه به وجود مراجعِ دارای اختیارات درباره تفسیر و تأویل همان قوانین، رئیسجمهور اصولاً و اساساً از این توان و امکان قانونی برخوردار نیست که در مواردی چون مذاکره با امریکا، قدم و قلمی خارج از شعاع سیاستهای تعیین و ابلاغ شده از جانب رهبر انقلاب بردارد. و چون چنین است، مدعای اصلاحطلبان دوم خردادی در راستای «نجات ایران توسط مسعود پزشکیان با ورود به عرصهی مذاکره با امریکا»، وعدهای آلوده به انواع فریب است و بس. به دیگر بیان، مسعود پزشکیان، اگرچه خود را آشکارا مجری «سیاستهای کلی مقام معظم رهبری» مینامید، اما اکابر و اعاظم اصلاحطلبان دوم خردادی، این نوع مدعیات پزشکیان را «تقیهی سیاسی» دانسته و به مردم ایران وعده میدادند که کلید مذاکره با امریکا، فقط و تنها فقط در دستان پزشکیان است و بس، و اگر سعید جلیلی بر مسند ریاستجمهوری بنشیند، پروژهی نجات ایران با توسل و تمسک به مذاکره با امریکا، به بنبست خواهد رسید. اما در شرایط کنونی، آیا اصلاحطلبان دوم خردادی مسئولیت وعدههای واهی و آلوده به انواع فریب خود به مردم ایران را خواهند پذیرفت؟ هرگز! این جماعت، با توجه به جایگاههای مختلفی که در عرصهی سیاست دارند، به ۳ نوع واکنش در مواجهه با سخنان اخیر رهبر انقلاب خواهند پرداخت. ۱: بارِ عدم کارایی دولت پزشکیان را بر دوشِ تصمیم رهبری درباره عدم مذاکره با امریکا خواهند گذاشت. ۲: با بازیهای «آماری»، در صور این مدعا خواهند دمید که علیرغم مذاکره با امریکا، دولت پزشکیان در ادارهی کشور دارای توفیق بوده، و اگر این دولت نبود، ایران تبدیل به یمن و لیبی و… میشد. ۳: با تاکید بر اینکه مسعود پزشکیان در بخشی از وعدههای انتخاباتی خود اعلام کرده بود برای کاری جز اجرای «سیاستهای کلی مقام معظم رهبری» نیامده، مذاکره با امریکا را اصلاً و اساساً یکی از وعدههای انتخاباتی خود نخواهند دانست. اما در سوی دیگر ماجرا، در صورتی که تحت تاثیر اقدامات آتی دولت امریکا، تغییری در دیدگاه رهبر انقلاب درباره «مذاکره» ایجاد شود، اصلاحطلبان دوم خردادی، این نوع تغییر دیدگاه را نشانهی تحمیل قدرت خود بر هستهی مرکزی نظام خواهند دانست. اما در تمامی این ۴ شرایط، پُرپیداست که اصلاحطلبان دوم خردادی، در عرصهی توازن قوا، نه از توان و امکانی در راستای عمل به وعدهی اصلی خود ناظر به نجات ایران از طریق «مذاکره» برخوردار هستند، نه از توان و امکانِ مخالفت با اعلام سیاست کلی رهبری درباره عدم مذاکره با دولت امریکا. در چنین شرایطی، در عرصهی واقعیات مبتنی بر عرف سیاسی، دولت پزشکیان باید به علت عدم سازگاری سیاست کلی و اساسی خود در راستای ادارهی کشور، با سیاست کلی و اساسی رهبر انقلاب در همین عرصه، اعلام استعفا کند، و زمینه را برای روی کار آمدن دولتی فراهم کند که در عرصهی مذکور دارای سازگاری با مشی رهبر انقلاب باشد. اما آیا اصلاحطلبان دوم خردادی از این توان و امکان برخوردار هستند؟ هرگز! این جماعت، از ابتدای ماجرا، به خوبی میدانستند که واقعیتِ پذیرش دوبارهی آنها در عرصهی سیاست از جانب رهبر انقلاب، چیزی جز همان مدعای مسعود پزشکیان نبوده که «از روز اول وقتی که آمدم ثبت نام کردم گفتم که بنده آن چیزی که پیگیری خواهم کرد سیاستهای کلی مقام معظم رهبری است.» بر همین اساس، فرجام محتوم دولت پزشکیان این خواهد بود که در راستای حفاظت از مشروعیت حداقلیِ خود، به همنوایی با رهبر انقلاب بپردازد در تایید این مدعا که «مذاکره با دولت امریکا باعث رفع مشکلات کشور نخواهد شد.» و چون چنین است، دولت پزشکیان نه تنها از «سیاستهای کلی مقام معظم رهبری» ناظر به عدم مذاکره با امریکا، مشروعیتزدایی نخواهد کرد، بلکه در عرصهی واقعیات ملموس و مشهود، بدل به نیرو و عاملی در جهت مشروعیتبخشی به این تصمیم رهبر انقلاب، خواهد شد. رهبر انقلاب در بخشی از سخنان اخیر خود درباره عدم مذاکره با امریکا، اعلام کرد «اگر ما را تهدید کنند ما هم آنها را تهدید میکنیم، اگر تهدید خود را عملی کنند ما نیز تهدیدمان را عملی میکنیم و اگر به امنیت ملت ما تعرض کنند ما هم بدون تردید به امنیت آنها تعرض میکنیم.» اعتبار دولت پزشکیان، و اردوگاه اصلاحطلبان دوم خردادی در عرصهی سیاست، از این منظر قابل ارزیابی است که ایشان نیز در مواجهه با نظرات رهبر انقلاب، دارای این توان و امکان باشند که بگویند و به این گفته عمل کنند که «اگر رهبر انقلاب بر خلاف وعدههای انتخاباتی ما عمل کرد، ما هم چنین و چنان خواهیم کرد.» در حالی که، بر مدار و محور همان واقعیات ملموس و مشهود، این جماعت در عرصهی سیاست، مطلقاً از چنین توان و امکانی برخوردار نیستند. بنابراین، رهبر انقلاب در عرصهی سیاست در صور این مدعا میدمد که «اگر امریکا چنین کرد، ما هم چنان خواهیم کرد.» اما اصلاحطلبان دوم خردادی، در واقع به صد زبان در فریاد هستند که اگر امریکا چنین کرد، و رهبر انقلاب چنان کرد، ما هم مجریِ «چنان کردنهای رهبر انقلاب»خواهیم بود، حتی اگر وعدههای انتخاباتی ما دقیقاً بر خلافِ همان «چنان کردنهای» رهبر انقلاب باشد. اینها و بسی بیش از اینها، تنها مُهر تاییدی بر آلودهگی اصلاحطلبان دوم خردادی به دغا و دغلهای بیحاصل برای مردم ایران نیست، بلکه بیش و پیش از آن، مُهر تاییدی است بر این نکتهی مهم در عرصهی سیاست که ورود هر نیروی سیاسی در عرصهی حکومت در ایران، در شرایطی که در عرصهی توازن قوا، از توان و امکانِ برابر یا بیشتر با هستهی مرکزی نظام برخوردار نباشد، فرجامی جز بدل شدن آن نیروی سیاسی به مجریِ سیاستهای تعیین شده از جانب همان هستهی مرکزی، نخواهد داشت.
|









دیدگاهتان را بنویسید