×
  • در رثای دیوید لینچ
    آن‌چه نادیدنی‌ست آن بینی

  • کد نوشته: 1305
  • 04 آبان 1404
  • آن‌چه نادیدنی‌ست آن بینی
    سینما اگر نبود، انسان، حداقل محروم و بی‌نصیب بود از دو چیز. نخست، تماشای دوباره‌ی آن‌چه دیده، دو دیگر، تماشای آن‌چه هرگز ندیده.

    تماشای آثار دیوید لینچ در عرصه‌ی سینما، انسان را بهره‌مند از تماشای آن‌چه می‌کند که هرگز ندیده است. به دیگر بیان، لینچ ما را به تماشای نادیده‌ها می‌بَرد.

    اما نادیده‌ها را چگونه می‌توان نمایش داد؟ به دیگر بیان، آیا اصولا و اساسا، نادیده‌ها در محدوده‌ی نمایش می‌گنجند؟

    آثار دیوید لینچ در عرصه‌ی سینما، از منظر فلسفی، کوششی است در راستای ارائه‌ی پاسخی به این نوع پرسش‌ها. و پرسش‌های دیگر از این نوع و لون:

    چه ارتباطی وجود دارد میان نگرش و نمایش؟

    چه ارتباطی وجود دارد میان نمایش و بینش؟

    چه ارتباطی وجود دارد میان اندیشیدن و دیدن؟

    چه ارتباطی وجود دارد میان توهم و تخیل؟

    چه ارتباطی وجود دارد میان نمایش رویا و فهم عالَم به مثابه متن؟

    چه ارتباطی وجود دارد میان جهان ساخته‌ی نمایش دهنده، با ساختِ جهانِ بیننده؟

    دیوید لینچ را عده‌ای، هنرمندای می‌دانند که دارای هیچ ارتباطی با عالم واقع نیست، و بر این اساس، هم‌او، هرگز هنرمندای مطلوب و محبوب در وادی روشن‌فکری نبود و نیست. در حالی که، آثار لینچ در عرصه‌ی سینما، مشحون از بنیادی‌ترین ارتباطات با واقعی‌ترین مبانی زیست فردی و اجتماعی انسان است.

    بر این اساس، لینچ بیش و پیش از هنرمند بودن، از تبار فلاسفه و عالمانِ علوم تجربی بود؛ کسانی که بنیادی‌ترین واقعیات را از حجابِ غفلت و تغافلِ انسان بیرون کشیدند، و بر صحنه‌ی نادیده‌ها، به نمایش گذاشتند.

     


     

    در همین زمینه...

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *